رویاها و آرزوها از کودکی به کودک دیگر متفاوت است و همچنین توانایی فرد نیز متفاوت است. از کودکی به ما آموختهاند که والدین ما همیشه بهترینها را برای ما میاندیشند و بنابراین خود را صالح میدانند که به جای ما تصمیم بگیرند. اما آیا لازم است رویاهایمان را پشت سر بگذاریم و خود را در مسیر رسیدن به خواسته والدینمان قرار دهیم؟ چرا وقتی در زمینه موسیقی عالی هستید باید مهندس شوید؟ والدین بدون اینکه فکر کنند کودک قادر به انجام چه کاری است و علاقه او چیست، فرزند خود را در مسیر شغلی هدایت میکنند که فکر میکنند، برای او صرف نظر از تواناییها و علاقهی او مناسب است! در بسیاری از مواقع والدین رویاهای خود را به فرزندان خود تحمیل میکنند که گاهی منجر به شکست و برآورده نشدن رویاها و خواستهها میشود. به خاطر اهمیت این موضوع، ما در ادامه دلایل و عواقب تحمیل خواستهها و آرزوهای والدین به فرزندان خود را مورد بررسی قرار دادهایم.
کودکان خود را قربانی آرزوهای از دست رفته خود نکنید
برخی از والدین به جای پذیرفتن افراد با امیدها و آرزوهای خود، فرزندان خود را ادامه دهندهی امیدهای خود میدانند. این والدین دوست دارند که فرزندانشان به آرزوهایی برسند که خودشان به آنها نرسیدهاند. بسیاری از پدر و مادرها در این راه از هیچ کوششی دریغ نمیکنند و گاهی به صورت افراطی هر گونه حمایتی از فرزندشان میکنند تا در همهی زمینهها بهترین باشند. فراموش نکنید وظیفه ما به عنوان والدین صرفاً این است که فرزندانمان را با فرصتهای مختلف آشنا کنیم و آنها را در معرض فرصتهای مختلف قرار دهیم، مزایا و معایب را به آنها بگوییم و تصمیم گیری را به آنها بسپاریم تا بهترین را انتخاب کنند. ما باید به سادگی آماده باشیم و هر گونه حمایتی را که ممکن است برای دستیابی به آرزوهایشان نیاز دارند، ارائه دهیم.
عواقب تحمیل آرزوهای والدین به کودک
این که دائما بدون توجه به استعدادهای فرزندمان از او بخواهیم در زمینههای مختلف بهترین باشد، یکی از مهمترین عوامل برای نابودی اعتماد به نفس و آسیب پذیری شخصیت وی شناخته شده است. از آنجا که معیارهایی که والدین برای کودکشان در نظر میگیرند، غالبا فراتر از توان واقعی او است، طبیعی است که کودک در راه رسیدن به هدف تعیین شده از سوی والدین، نتیجه مورد انتظار را بهدست نمیآورد و دچار نوعی احساس سرخوردگی میشود. والدین کمالگرا اگر به خواستهها و اهداف خودشان نرسند، کودکانشان را مجبور میکنند که در مسیر خواستههای آنها پیش بروند. کودک در چنین خانوادهای فشار زیادی را تحمل میکند و نمیتواند آنطور که باید از کودکیاش بهره ببرد. در صورتی که برای غلبه بر سرخوردگی، بر تلاشش بیفزاید و باز نتیجه مطلوب و ایدهآل را بهدست نیاورد، دچار اضطراب عمیق میشود. تکرار این مسئله میتواند بخش زیادی از اعتمادبهنفس کودک را بهطرز عجیبی تخریب کند. کودک در راه رسیدن به هدف مورد انتظار والدین همه توجهش به رسیدن به نقطه مطلوب و «بهترینبودن» است؛ بههمیندلیل هرگز احساس رضایت فردی و رشد گام به گام را در وجود خودش حس نمیکند. همچنین احساس عذاب وجدانی ناشی از اینکه نتوانسته توقعات والدینش را برآورده کند در بیشتر مواقع با او همراه است.
چگونه آینده فرزندانمان را بسازیم؟
در سالهای اخیر شاهد بودیم که دانشآموزان زیادی به دلیل ناتوانی در تحمل فشار عملکرد و ترس از برآورده نشدن انتظارات والدین دچار افسردگی شدید تا حد خودکشی شدهاند، آیا کاری وجود دارد که به طور جمعی بتوانیم به عنوان یک جامعه یا حداقل به عنوان والدین کاری انجام دهیم که میتواند آیندهای را که میخواهیم به فرزندانمان بدهیم به طور قابل توجهی تغییر دهد؟
زمان با کیفیتی را با فرزندان خود بگذرانید: کودکان، به ویژه نوجوانان، در سنینی که نمیتوانند پیامدهای تصمیمات خود را ارزیابی کنند، تغییرات زیادی را در درون و اطراف خود تجربه میکنند. در این زمان است که آنها نیاز به حمایت و راهنمایی دارند. تاثیرات دوست در زندگی نوجوانان حائز اهمیت است. یک گروه اشتباه از دوستان میتواند سرنوشت آنها را کاملاً تغییر دهد. ما باید مطمئن شویم که آنها قادر به تصمیمگیری آگاهانه و عاقلانه برای خود و اطرافیانشان هستند.
با آنها دوست باشید: بسیاری از اوقات، بچهها میترسند در مورد موضوعاتی با والدین صحبت کنند که به راحتی میتوانند با دوستان خود صحبت کنند. آیا تا به حال فکر کردهاید چرا؟ گاهی اوقات، جمع اشتباه دوستان میتواند منجر به عواقب فاجعهبار شود. از این رو، حفظ یک رابطه دوستانه با بچهها بسیار مهم است و در عین حال به دلیل مشغله کاری خود، آنها را از خود دور نمیکنید.
رویاهای خود را به زور به فرزندانتان تحمیل نکنید: ممکن است در بعضی چیزها خیلی خوب باشید، اما این درست نیست که از فرزندانتان انتظار داشته باشید که مسیر شما را دنبال کنند. اجازه دهید بچهها علایق خود را انتخاب کنند و دنبال کنند حتی اگر شما چیز زیادی در مورد آن نمیدانید. اگر تربیت شما درست باشد، روزی آن را نشان میدهند!
از فرزندان خود در برابر شکست محافظت نکنید: بسیار متداول است که والدین از فرزندان خود در برابر هر شکستی که ممکن است در اوایل زندگی به سر راه آنها بیاید محافظت کنند. اما بسیاری از آزمایشهای روانشناختی تأیید کردهاند که انجام این کار میتواند احساس ناامنی در مغز کودک در مواجهه با شرایط سخت، زمانی که والدین در اطرافشان نیستند، به جا بگذارد. بیایید فقط موافق باشیم، ما والدین قرار نیست در طول زندگی با فرزندانمان آنجا باشیم. در نقطهای، بچهها باید با دنیا روبهرو شوند. بنابراین، به جای محافظت از آنها در برابر شکست، بیایید به آنها یاد دهیم که با شکست روبهرو شوند و به عقب برگردند. هیچ شرمی در زمین خوردن وجود ندارد، غرور واقعی این است که بعد از زمین خوردن دوباره روی پای خود بایستید.
هرگز بچههای خود را مقایسه نکنید: برای والدین بسیار رایج است که کودکان خود را با کودکان دیگر در کلاس خود مقایسه کنند. ممکن است بسیاری از والدین مخالف باشند، اما اجازه دهید با آن روبهرو شویم. هنوز هم در خانهها که والدین بین فرزندان خود مقایسه میکنند بسیار رایج است. این نوع مقایسه باعث میشود کودک از نظر روانی ضعیف شود و در ضریب عاطفی خود (EQ) لغزش یابد. در عوض والدین باید به کودک کمک کنند تا قدرت خود را شناسایی کرده و مهارتهای خود را بهبود بخشد. گاهی اوقات، یکی از انگیزههای والدین مانند «اشکالی ندارد، دفعه بعد میتوانی بهتر عمل کنی» یا «نگران نباش، بیایید بفهمیم چرا شکست خوردی» ممکن است به کودک کمک کند تا سختتر کار کند و پیشرفت کند. هر بچهای منحصر به فرد است و تواناییهای خاصی دارد، اگر در سنین پایین کشف شود و انگیزه داشته باشد، کودک میتواند به شکوفایی و شگفتی دست یابد.
بیشتر بخوانید: چرا باید از مقایسه کردن کودکان خود با دیگران بپرهیزیم
کلام آخر: امیدوارم دفعه بعد که دیدید فرزندتان انتظارات شما را برآورده نمیکند، به جای فریاد زدن بر سر او، با او بنشینید و بفهمید که چرا در این کار شکست میخورند. از آنها در دستیابی به آنچه والدینتان نتوانستند برای شما انجام دهند حمایت کنید و به یاد داشته باشید، دست از تحمیل آرزوهایتان به او بردارید و صرفاً مسیر را به او نشان دهید.